جدول جو
جدول جو

معنی باغ کمه - جستجوی لغت در جدول جو

باغ کمه(کُ مَ / مِ)
دهی است از دهستان گرکن بخش فلاورجان شهرستان اصفهان که در 5 هزارگزی جنوب فلاورجان و 4 هزارگزی راه عمومی شهرکرد به اصفهان در جلگه واقع است. ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل و 808 تن سکنه و آب آن از زاینده رود تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و برنج و صیفی و پنبه و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان کرباس بافی وراهش فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(غِ)
از باغهای عصر صفوی متصل به ضلع شرقی باغ چهلستون اصفهان که فعلا محل ادارۀ ژاندارمری اصفهان است. (از ج 3 گزارشهای باستانشناسی ص 375). این باغ درقدیم سی هزارگز وسعت داشته است. (همان کتاب ص 205)
لغت نامه دهخدا
(دِ کُ لَهْ)
ضربت جماع. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
نام بادی که در بابل سر و نواحی آن از آغاز شبانگاه تا بامداد وزد و در اول گرم و سپس خنک باشد. در تابستان هوا را خنک و در زمستان سرد کند، طمطراق و رجزخوانی:
یکی نامه بنوشت پر باد و دم
سخن گفت هرگونه از بیش و کم.
فردوسی.
یکی نامه بنوشت باباد و دم
که قیصر چرا کرد با من ستم.
فردوسی.
کجا خواهران جهاندار جم
کجا نامداران با باد و دم ؟
فردوسی.
، لاف. دعوی باطل:
یکسره میره همه باد است و دم
یکدله میره همه مکر و مریست.
حکیم غمناک (از فرهنگ اسدی).
، اشتلم:
فریدون فرخ که با داغ و درد
بگیتی درون دیده پرآب کرد...
ز تور و ز سلم آمد این باد و دم
که بر ایرج آمد از ایشان ستم.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(تَرْ رَ)
باغ یا قطعه زمین محصوری که در آن سبزی کارند. (لغت محلی گناباد، خراسان)
لغت نامه دهخدا
(چِ لَ / لِ)
دهی است از دهستان قراتوره بخش دیواندره شهرستان سنندج که در 106 هزارگزی خاور دیواندره کنار رود خانه قزل اوزن واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر با 200 تن سکنه و آب آن از رود خانه قزل اوزن و چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و حبوب و لبنیات و توتون و شغل مردمش زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان بم که در 3 هزارگزی شمال باختری بم و 2 هزارگزی شمال شوسۀ بم به کرمان در جلگه واقع است. ناحیه ای است گرمسیر دارای 341 تن سکنه. آب آن از قنات و چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و خرما و انار و شغل مردمش زراعت و راه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان سیاه رود بخش افجه شهرستان تهران که در 28 هزارگزی جنوب خاور مرکزبخش و 7 هزارگزی راه شوسۀ دماوند واقع است. ناحیه ای است سردسیر و دارای 277 تن سکنه. آب آنجا از قنات تأمین میشود. و محصول عمده آن غلات و بنشن و انگور و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری و راهش مالرو است. ساکنین آن از طایفۀ سدری هداوند بود و تابستان به ییلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(دَ رِ)
دهی است از دهستان اواوغلی بخش حومه شهرستان خوی، که در 11 هزارگزی شمال خاوری خوی و 4 هزارگزی باختر شوسۀ خوی به جلفا در جلگه واقع است. ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل و 560 تن سکنه و آب آن از رود خانه قودوخ بوغان تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و پنبه و کرچک و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راهش ارابه رو است. از راه تازه کند باین ده میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) ، کنایه از مردم صاحب همت و صاحب سخاوت. (آنندراج) (برهان) (فرهنگ شعوری) (هفت قلزم)
لغت نامه دهخدا
(غِ کَ)
باغی بوده است به یزد منسوب به کمال کاشی: مزار سادات عریضی مشهور به قل هوالله احد به خارج یزد متقارب باغ کمال کاشی است. (از تاریخ جعفری یزد ص 127). آن باغ را محمد بن مظفر بخرید و وقف مقابر مسلمانان کرد و آن باغی مشجر و مکروم بود، در سال ستین و سبعمایه (760 هجری قمری) از مالکان بخرید و وقف کرد بر مؤمنین و مؤمنات... و در باغ کمال مدفن ابدالان و خاک خفتگان بسیار است مثل باباناصر و کاکامحمد و دولت مجنونه. (همان کتاب ص 132)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهستان دلفارد بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت که در 65 هزارگزی جنوب خاوری ساردوئیه و 3 هزارگزی راه مالرو کور به ساردوئیه واقع است و 22 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهستان کبود گنبد بخش کلات شهرستان دره گز که در 29 هزارگزی جنوب کلات واقع است. ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل و 114 تن سکنه و آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و شغل مردمش زراعت و مالداری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(غِ مِ)
از آثار دورۀ صفوی در شهر اسپاهان است
لغت نامه دهخدا
(نَ مَ)
دهی است جزء دهستان راهجرد بخش دستجرد شهرستان قم که در 20 هزارگزی خاور مرکز بخش بر کنار راه فرعی دستجرد به اراک در دامنه واقع است. ناحیه ای است سردسیر و دارای 187 سکنه، آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و پنبه و باغات و شغل مردمش زراعت است. ساکنین آن از طایفۀ مافی میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(کِ لِ)
دهی است از دهستان گواور بخش گیلان غرب شهرستان شاه آباد که در 75 هزارگزی خاور گیلان و 18هزارگزی خاور گواور واقع است. ناحیه ای است سردسیر ودارای 100 تن سکنه که آب آن از رود خانه گواور تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و لبنیات و توتون و ذرت و شغل مردمش زراعت و گله داری است و راهی فرعی به جاده شوسه دارد. در تابستان حدود 100 خانوار از ایل کلهر برای تعلیف احشام و زراعت دیم به حدود این آبادی می آیند و زمستان به گرمسیر (ایوان) میروند. زیارتگاهی بنام بابا حیدر نزدیک این ده واقع و مورد احترام سکنۀ گوران است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(کِ چِ)
دهی است از دهستان مسکون بخش جبال بارز شهرستان جیرفت که در 48 هزارگزی جنوب خاوری مسکون و 10 هزارگزی راه فرعی بم به عنبرآباد واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل و 400 تن سکنه، آب آنجا از چشمه تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و حبوبات و میوه و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری و راهش مالرو است. ساکنین آن از طایفۀ سنجری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(غِ مَ)
صحبت با صدای نرم و ملایم. (ناظم الاطباء). در مآخذ دیگر که در دسترس بود دیده نشد
لغت نامه دهخدا
تصویری از با کله
تصویر با کله
بسیار خردمند، باعقل، با سیاست خوب، با مغز، پیش بین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از با مه
تصویر با مه
شخص ریش بلند
فرهنگ لغت هوشیار
از توابع شیرگاه سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
آدم با شعور و خوش فکر
فرهنگ گویش مازندرانی